سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ستاره سوسوزن من کجائی

کجایی معلوم هست؟

اصلا حواست هست زمانی من پادشاه قلبت بودم؟

اصلا حواست هست من را در میان ادم های این روزگار تنها گذاشتی ومرا از یاد بردی؟

اصلا می دانی با قلب زخم خورده از رفاقت خود چه کردی؟

اصلا برایت مهم هست سالها رفاقت من وتو؟

اصلا برایت مهم هست سالها اسیر بودن کسی یعنی چه؟

اصلا چه شد که اینطوری شد؟

اصلا خدارادر انجام این کارت بیاد داشتی؟

دلم میخواهد گریه بارانت کنم تا بفهمی چقدر دوستت داشتم؟

دلم میخواهد برگردم به ان سالها تا بدانی چقدر دوستت دارم؟

دلم میخواهد دنیا را فریاد بزنم که چرا آخر من...

نمیبخشمت ای دوست...

نمیبخشمت چون چند سال از بهترین سالهای عمرم به هوای تو گذشت...

نمیبخشمت چون قلبم، منتظر تو ماند و تو بی اعتنا از کنارش گذشتی...

این بار شاهزاده رویا های من به من پشت کرد 

برای چه ؟ برای که؟

بی معرفت لااقل میگفتی برای چه؟

شاید دلم آرام میگرفت

شاید میتوانستم برایت دعای خوبی بکنم

شاید میتوانستم با این غم کنار بیایم وبعد این همه سال باز هم به یاد تو نباشم

آه ای زندگی ببین چه کردی با من

میبینی چه بروز قلب من آوردی!

میبینی کارم به کجارسیده!

اصلا بگو کجایی؟

دلم هوایت کرده ای دوست هوای آن خنده های زیرکانه ات..

هوای آن چشم های مست وعاشقت

هوای آن نامه های عاشقانه ات

هوای آن بوسه های شرم گونه ات

خدایا منو برگردون به اون روزها ...آیا میشود


نوشته شده در چهارشنبه 93/9/19ساعت 10:23 صبح توسط علی رضا| نظر