ستاره سوسوزن من کجائی
خواندم از تو ولی هیچ جوابی نگرفتم شوق دیدار داشتم ولی تو ازم گرفتی همه را خراب کردی و............ .. همش از بین رفت ? تمام آن آرزوها ? آن رویاها ? قشنگ ? ولی رویا بود شوق لبانت شوق دستانت نفس داغت بر گونه هایم همه رفتند پنجره پر از عشق و امید ? آن هم رفت و با خود خاطرات شیرین و تلخم را برد باران بارید شاید آن خاطرات مرا پاک کرده باشد روی شیشه یادگاری نوشتم ولی باران آن را شست ? شست و با خود برد. منم گرمی نفست بر گونه هایم و نوازش دستانت بر صورتم را با باران چشمهایم شستم. منهم پاک کردم ? منهم همه چیز را فراموش کردم : آن نامه ? آن روز تولد ? آن قدمها آن نگاهها ? آن حدفها و آن............ .... امشب همه چیز رو به راه است دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یاد تو " یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم .... برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
همه چیز آرام.....آرام ... باورت می شود ؟
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
که چگونه.....!
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....
تو نگرانم نشو !!
"فراموش کردنت" را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت ...