ستاره سوسوزن من کجائی
عشق اگه روز ازل در دل دیوانه نبود
تا ابد زیر فلک ناله مستانه نبود
نرگس ساقی اگه مستی صد جام نداشت
سر هر کوی و گذر این همه میخانه نبود
دوش دور از تو شبی بود که گفتن نتوان
همدمم جز دل افسرده و پیمانه نبود
من و جام می و دل نقش تو در باده ناب
خلوتی بود که در آن ره بیگانه نبود
کاش آن تب که تو را سوخت مرا سوخته بود
بفدای تو مگه این دل دیوانه نبود ؟
از چه چون شمع سحر سوختی ای هستی من
تا ترا سایه بال و پر پروانه نبود
من تو بودم همه ، ای خفته چو گل در بستر
قبله گاه دل من جز تو درین خانه نبود
بی تو دور از تو نبودن ، هنر عشق و وفاست
معجزی بود که دیدم من و افسانه نبود... نوشته شده در پنج شنبه 90/7/7ساعت
10:47 صبح توسط علی رضا| نظر